Confession
بسم الله الرحمن الرحیم
اقرار(Confession)
لئو تروتسکی تفاوت چندانی میان خاطرات و یادداشتهای روزانه قائل نیست. او در بخش آغازین کتاب یادداشتهای روزانه مینویسد: «کتاب خاطرات چنان شکل ادبیای نیست که برای من جاذبه داشته باشد، بیشتر دوست داشتم بتوانم روزنامهای انتشار دهم، ولی بدین کار دسترسی نیست... جدا بودن از هرگونه فعالیت سیاسی مرا بر آن میدارد که با پناه آوردن به خاطرهنویسی این جای خالی را پر کنم. هنگام شروع جنگ جهانی نیز که در سوئیس بودم و با جهان خارج ارتباطی نداشتم، چند هفته خاطرهنویسی کردم و دیرتر، یعنی در سال ۱۹۱۶، پس از اخراج از فرانسه هم، در اسپانیا، زمانی بدین کار پرداختم و گمان میکنم خاطرهنویسیم به همین محدود باشد... یک لحظه خودش را در خاطرات تروتسکی دید...
چشمهایش از بی خوابی، خسته و قرمز شده بود. کتاب را آویزانِ چشمش کرد و لحظاتی بعد با چشمهای پر از سئوال دنبال راه بیگناهی میگشت اما هیچ راهی به ذهنش نرسید. دنبال آزادی بود اما راهش را اقرار نمیدانست. اصلاً قبول نداشت که گناهی کرده و این کار را سخت میکرد. منتظر بود تا برای عملی که کرده بود وکیل بگیرند، ولی اگر وکیل میگرفتند یعنی متهم؛ یعنی خودش اقرار کرده که ...
چشمش را چرخاند، ناگهان صدایی نظرش را جلب کرد. اوّل فکر کرد صدای نواره ولی دقتش را بیشتر کرد و فهمید در مسجد محل، مراسم مناجات خانی است. هیچ شبی صدای مناجات را نمیشنید ولی امشب صدایش را به وضوح شنید که
« خدایا! اگر گذشت کنی، چه کسی از تو سزاوارتر به آن است؟ و اگر مرگم نزدیک شده باشد و عملم مرا به تو نزدیک نکرده، اقرارم را به گناه، وسیله خویش به بارگاهت قرار دادم...»