روزنامه نگاری صلح یا روزنامه نگاری مقاومت

بسم الله الرحمن الرحیم
روزنامه نگاری صلح ایده آقای گالتونگ، تفکری ایده آلیستی و درچارچوب لیبرالیسم سیاسی است. از این جهت ایدآلیستی است زیرا، نمی تواند بزرگترین جنگ پنهان امروز تاریخ که قومیت کشی(ethnocide) است را درک کند زیرا این چارچوب فقط قادر به درک جنگ فیزیکی است که در این باره ایشان توصیه های خوبی برای نحوه گزارش جنگی دارد، و در برابربزرگترین نسل کشی های بشری یا به قول استاد فقید مردم شناسی دانشگاه تهران، مرحوم دکتر روح الامینی: قوم کشی (genocide) به دست قدرت های متجاوز حافظ سرمایه داری مصرفی، در فلسطین، افغانستان، یمن، لیبی و ... فقط آهی برلب دارد، چون در نظام یک سویه  ارتباطات جهانی سخنش شنیده نمی شود. از طرفی روزنامه نگاری صلح متکی به لیبرالیسم سیاسی است، یعنی روابط حاکم بر نظام جهانی و صورت بندی آن درست است فقط باید مراقبت کرد هرکس تخطی کرد مورد بازخواست قرارگیرد.
روزنامه نگاری صلح از تفسیر اظهار نظر خلاف انسانیت خانم ترزامی نخست وزیر جدید انگلیس ناتوان است که جمله ای با این مضمون گفت: "اگر لازم باشد، دکمه بمب اتمی را فشار می دهم"، این روزنامه نگاری جنگ نفت را نمی فهمد، از آتش بس سوریه در حالی که ممکن است موجب تقویت آدمکشی چند روز بعد بشود خوشحال می شود و از سال ها گفتگوی صلح نه تنها بی ثمر بلکه مضر اسرائیل و فلسطینیان حمایت می کند، آمریکای لاتینی ها را در برابر هجوم بی امان آمریکا به منابع اقتصادی و انسانی دعوت به خویشتنداری می کند، از این که منافقین از لیست تروریست، خارج می شوند  قدم بزرگ در راه صلح می داند و در تفسیر جریان تکفیری و نقش آن در تثبیت هژمون- سلطه سرمایه داری مصرفی عاجز است.
روزنامه نگاری صلح، نمی تواند چون یک پزشک حاذق به جامعه بشری نگاه کند، برخی جراحی ها برای نجات جامعه بشریت است، که اگر نیازی به آن نباشد ایده آل است، اما چه می توان کرد با آسیب پذیری بشر و جامعه اش دربرابر میکروب ها و انگل های زیستی و اجتماعی، به همین گونه برخی از جراحی ها نیز خلاف مصلحت سلامت بشر و جامعه انسانی است، روزنامه نگاری صلح قادر به این تقکیک نیست.
او مجتمع های صنعتی- نظامی غرب و نقش آن ها در اداره امروز جهان را نمی شناسد، او سلطه ارتباطی را درک نمی کند، او با جنگ نیابتی ناآشناست، او از رابطه گرگ و میش امروز نظام جهانی استنباطی ندارد و به همین جهت همه را به خویشتنداری می خواند. او از حق السکوت عربستان به سازمان ملل برای خروج از فهرست جنایت جنگی، می گذرد ولی از پرتاب موشک یمنی ها و یا فلسطینی ها در دفاع از خودشان، ممکن است برآشفته شود!
کسی با صلح مخالف نیست و نباید باشد. اما، امروزه سخن از روزنامه نگاری صلح، قربانی کردن روزنامه نگاری متعهد در پای جریان جاری و لمپنیسم روزنامه نگاری جیره خوار بین المللی است. سخن از روزنامه نگاری صلح یعنی تسلیم دنیا به قلدرها و زورمندان عالم،همانگونه که تاکنون چنین بوده، یعنی صلح یک طرفه، هنوز مرکب توافق "برجام" خشک نشده ولی نتیجه آن را شاهد هستیم. شاید بتوان گفت این توافق، از مطلوب های روزنامه نگاری صلح است.
نسل امروز برای تهیه گزارش واقعی از جنگ های آشکار و پنهان، وبیان حقیقت حاکمیت هژمون- سلطه  بر روابط نظام جهانی، راهی جز استفاده از "روزنامه نگاری مقاومت" ندارد.
این روزنامه نگاری قادر است به حقیقت همه وقایع آشکار و پنهانی که منجر به نابودی جسم و جان بشر می شود، دست پیداکند و و ظیفه واقعی  روزنامه نگاری را به تمام و کمال انجام دهد. راه صلح واقعی از "ژورنالیسم مقاومت" می گذرد.
البته تولید ادبیات و چارچوب بندی نظری "روزنامه نگاری مقاومت" و یا با تعبیری گسترده تر که بتواند انواع فعالیت های رسانه ای را دربرگیرد، "ژورنالیسم مقاومت" باید در کشوری مانند ایران اتفاق بیفتد، ادبیات ارتباطی غرب و یا به قول سیمپسون: علم زور رایج شده در دنیا را یارا و شایسته این کار  ماندنی نیست. این وظیفه مهم امروز برعهده اساتید، پژوهشگران و دانشجویان حوزه ارتباطی کشور است، بسم الله!

به نقل از سایت دکتر حسن خجسته باقرزاده

 

برجام، تضمین عملی و توجیه خود

بسم الله الرحمن الرحیم

برجام، تضمین عملی و توجیه خود

خروج آمریکا از برجام باعث واکنش­های متعددی از جانب مسئولان جمهوری اسلامی شده است. از رئیس جمهور تا ولی فقیه زمان مقام معظم رهبری.

در مباحث روان­شناسی اجتماعی موضوعی مطرح است با عنوان توجیه خود. بیشتر مردم می­کوشند تا اعمال، رفتار وعواطف خود را توجیه کنند. وقتی شخصی کاری انجام می­دهد تلاش می­کند تا در صورت امکان خود و دیگران را متقاعد کند که عملش منطقی و معقول بوده است. مفهوم توجیه خود می­تواند به صورت گسترده­ تر و فراتر از قالب­های شخصی به کار رود. فرض کنید دیوانه­ ای پیمانی بین المللی(مثل برجام) را نقض و از آن خارج شده است. در این شرایط سه سناریو و احتمال متصور است:

  1. یا باید آن دیوانه را برگرداند...
  2. یا باید ازپیمان  خارج شد...
  3. یا باید سایر طرف­های بین المللی را مجاب کرد که دیگر این پیمان آن پیمان اولیه نیست واگر می­خواهید ایران بماند باید شروطی را بپذیرید...شخصی پیدا می­شود و می­گوید با برجام بدون آمریکا به راه خود ادامه می­دهیم یا برجام را با سه کشور اروپایی ادامه می­دهیم. از طرفی دیگر او و همراهانش در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ یک­ماه قبل از انتخابات یازدهم گفتند: مذاکره با آمریکا راحت‌تر از مذاکره با اروپاست؛ چرا که اروپایی‌ها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند. از این رو دولت آینده باید بتواند رابطه ایران و آمریکا را از حالت تخاصم به مرحله تنش که یک مرحله پایین‌تر است برساند.

وی اضافه کرد: آمریکایی‌ها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحت‌تر است ...

حال که این کدخدا بدعهدی کرده چرا ایشان هنوز در برجام باقی مانده است! از طرفی می گوید اروپایی­ها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند از طرفی برجام را با سه کشور اروپایی ادامه می­دهد این یعنی«ناهماهنگی شناختی» این ناهماهنگی شناختی مقدمه توجیه خود است.

تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل