سه موج جهانی سازی

ردپا(TRACE) مقاله دوم

Vandana Shiva

عصر حاضر، عصر«پاکسازی قومی» است ویکنواختی وهمگونی در عرصه طبیعت و تحمیل فرهنگی واحد درعرصه اجتماع، روبه گسترش است. گسترش پدیده یکنواختی ، مولفه ای اساسی درشکل گیری پدیده جهانی سازی است که این خود مبتنی بر اشاعه همگونی و تخریب و نابودی تنوع و گوناگونی  می باشد.در واقع، کنترل جهانی بر منابع خام وبازار، وجود چنین روندی را به یک ضرورت تبدیل کرده است.

جهانی سازی، تنوع را به مثابه یک بیماری ونقص بر می شمارد، چرا که چنین پدیده ای هیچگاه تحت کنترل متمرکزآن قرارنمیگیرد.جهانی سازی ، تحمیل فرهنگی خاص در عرصه های اجتماعی است، چنین روندی درپی شکل گیری یک توازن اکولوژیکی در عرصه جهانی نیست.جریان جهانی سازی تا کنون سه موج را تجربه کرده است:

الف: اولین موج ، به«استعمار» قدرت های اروپایی در طی 1500 سال گذشته برآمریکا، آفریقا، آسیا واسترالیا مربوط میشود.

ب: دومین موج، به اندیشه و مکتب غربی با عنوان«توسعه» مربوط که در پنج دهه گذشته ، الگوهای خود را برجهان تحمیل کرده است.

ج: سومین موج، درطی پنج سال گذشته اوج گرفته ، با عنوان عصر" تجارت آزاد" شناخته میشود.برخی صاحبنظران ، این موج را نه تنها دلیلی برپایان تاریخ بلکه فرپاشی کشورهای جهان سوم می دانند. واقعیت آن است که نتیجه محو ونابودی تنوع و گوناگونی، بی نظمی وتباهی است.

نخستین موج: استعمار

برای نخستین باراروپاییان برسرزمین ها وفرهنگ های سراسر جهان وهمچنین برطبیعت احاطه واستیلا پیدا کردند.تغییری که در نوع برداشت بشر درطی انقلابات علمی وصنعتی شکل گرفته بود، نمایانگر تغییری است که در واقع در تفکر و رویکرد اروپاییان به طبیعت بوجودآمده است. در این رویکرد، طبیعت ازیک نظام خودسامان دهنده وپویا، به ماده خام صرف در جهت استثمار، استثمارو رفع نیازها تبدیل شده است. طبیعت به ماده ای بی جان وقابل دستکاری، مبدل وظرفیت و استعداد تجدید حیات ورشد آن نفی و نادیده شده است. هرآنچه که به طورکامل توسط بشراروپایی، اداره وکنترل نشد، به عنوان تهدید شمرده می شود. هر نظامی که از خود توانایی خودسامانی بروز داد، به عنوان نظامی وحشی، خارج ازکنترل وغیر متمدن معرفی شد. نمونه های طبیعت ، جوامع غیرغربی وزنان از این دست هستند.

  “RobetBoyle” دانشمند سرشناس انگلیسی که مدیرشرکت" نیو انگلند" در دهه 1760 بود، به ظهور نوعی اندیشه وفلسفه ماشینی،به عنوان ابزار قدرتی نگریست که نه تنها می بایست علیه طبیعت بلکه علیه ساکنان اصلی قاره آمریکا بکار گرفته شود.وی با حمله به تصوری ازطبیعت که به آن بمثابه" نوعی الهه" می نگریست، استدلال میکرد که " احترام به آن چه بشریت را آکنده از خود ساخته وآن را طبیعت می نامیم" در واقع مانعی ناامید کننده در برابرامپراطوری بشر بر مخلوقات پست خداوند است.از همین رو بود که تفکر" امپراطوری بشر" جایگزین " خانواده زمین" شد. چنین تقلیلی در مقام نظر، در اجرای طرح استعمارو کاپیتالیسم، ضروری بود.

دومین موج:توسعه

نبرد علیه تنوع زیستی وفرهنگی، پایان محصول استعمارنبود. معرفی همه جوامع انسانی به عنوان چهره هایی ناقص از جامعه غربی، در قالب " مکتب توسعه" تجسم یافت.حامیان چنین مکتبی ادعا می کردند که نجات ورهایی دیگرجوامع ، نیازمند مساعدت ومشورت با بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، ودیگرنهادها وموسسات مالی وشرکت های چند ملیتی است.

انقلاب سبزنمونه بارز الگوی توسعه محسوب می شود. این انقلاب با تخریب نظامات گوناگون کشاورزی که با اکو سیستم های متنوع این کره خاکی سازگار شده بودند، اقتصاد وفرهنگ کشاورزی صنعتی را عالمگیرکرد. انقلاب سبز بر این فرض بنا شده که فناوری، جایگزین برترو مناسبی برای طبیعت است که محدودیت های طبیعی تاثیری بر آن ندارد.تغییر رویکرد انقلاب سبزاز نظام تنوع زیست و درون داده طبیعی به نظام تک زیست یکنواخت ودرون داده خارجی ، همواره با کمبودها و مشکلات همراه بوده که نتیجه آن شکل گیری اختلاف و رقابت بین طبقات جامعه ونیزبین مناطق مختلف بوده است .همین امر بذرخشونت و نزاع را در عرصه های اجتماعی نهادینه می کند.

فرانکلین فرانکل با بیان این نکته که انقلاب سبز، اصول اجتماعی را بکلی نابود کرد، میگوید:

" در مناطقی که تکنولوژی وفناوری جدید بیشترین کاربرد را داشت، تخریب ونابودی مدنظر استعمار( که در طول یک قرن بدان نائل نیامده بود)تحقق بخشید. ودر واقع شاهد نابودی عملی شالوده های تثبیت شده جامعه سنتی بودیم"

سومین موج:تجارت آزاد

در حال حاضر، تحقق جهانی سازی و گسترش نظامی همگون ویکنواخت، نه به مدد دولت های ملی بلکه به کمک قدرت جهانی است که درپی کنترل و تسلط بر بازارهای جهانی هستند.

در عصر ما، " تجارت آزاد" استعاره ای برای تحقق جهانی سازی است. واقعیت آن است که این پدیده ، نه تنها به حمایت از آزادی جوامع وکشورها نپرداخته، بلکه مذاکرات ومعاهده هایی که در این راستا تبیین و تدوین شده، به ابزاری جهت استفاده از خشونت و اعمال قدرت تبدیل شده است.خلاصه اینکه ، دیگر دوران جنگ سرد به سر آمده وعصر جنگ های تجاری اغاز شده است.

نمونه ای بارزاز اعمال خشونت درعصر تجارت آزاد، قانون تجارت ایالات متحده، به ویژه بند 301 آن است که به ایالات متحده این اجازه را می دهد تا در صورتی که کشوری بازار خود را برای شرکت های آمریکایی نگشاید، مورد اقدام یک جانبه قراردهد.

کشورهای جهان سوم در برابرگسترش گات(سازمان تجارت جهانی) و به طور مشخص در برابرنظام خدمات، سرمایه گذاری وحقوق مالکیت فکری، ازخود مقاومت نشان دادند. واقعیت آن است که نفس روند گسترش تجارت آزاد، ماهیتی غیر بومی ویک جانبه دارد.مثلا در آخرین دورمذاکرات "گات" در دسامبرسال 1993، " میکی کانتور" نماینده تجاری ایالات متحده و "لئون بریتانی" نماینده تجاری جامعه اروپا، در  پشت درهای بسته مذاکره نموده، وسپس معاهده" تجارت آزاد" را پیش روی جهانیان گذاشتند.

چنین مذاکره ای  نه مذاکراتی چند جانبه ونه نمونه ای از الگوی دموکراسی است. تجارت آزاد یک جریان آزاد نیست، بلکه هدف آن حمایت ازمنافع اقتصادی شرکت های چند ملیتی قدرتمندی است که هم اکنون 70% تجارت جهانی را عهده دارهستند.

اگر چه " گات" ممکن است به افزایش حجم کالا و خدمات در سراسر جهان تا حدی یاری رساند، ولی به همین میزان نیز می تواند به افزایش بیکاری و نیزبه کمبودها در روند زندگی افرادی که از این چرخه اقتصادی  جهانی باز مانده اند، دامن زند.

تجربه سومالی و روآندا، نمونه خوبی ازپیامدهای جهانی سازی است. در حالی که بحران سومالی را صرفا به عنوان بقایای بحران یک " نظام قبیله ای" تعبیر کردند. جنگ داخلی سومالی طبق نظر" مایکل چاسودفسکی" عمدتا مرتبط با گسترش پدیده جهانی سازی و اعمال سیاست های تعدیل بوده است. سومالی با تکیه بر اقتصادی روستایی که برپایه تبادل بین چوپان های صحرا نشین و خرده رعایا شکل گرفته بود، عملا از لحاظ تهیه مواد غذایی موردنیاز،مستقل و خودکفا بود ولی برنامه های اصلاح ساختاری تجویز شده توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در دهه 80 ، تارو پود اقتصادی و اجتماعی این کشور را از هم گسست.

منبع: فصلی از کتاب:" Biopiracy “ نوشته Vandana Shiva