رستاخيزخاورميانه و تداعي شبح آخرالزمان؟!
به نام خداوند جان وخرد
رستاخيزخاورميانه و تداعي شبح آخرالزمان؟!
نمي دانم اين عنوان را چرا و براي چه علتي برگزيدم ؛اما همين را مي دانم كه بي علت نيست. بقول يك نويسنده انگليسي :«عصري كه يك نويسنده در آن مي زيد سوژة كتابش را تعيين خواهد كرد»
حوادث پيرامون، بسيار متنوع و پيچيده هستند. هر يك را مي توان طوماري نوشت، و به كتاب مبدل كرد. اگر اين وقايع براي شما از جهتي پديده اي فراذهني و از جهت ديگر انطباق هايي را با برخي وقايع كه بي شك در هيچ جا اتفاق نيفتاده، و بيشتر بصورت پيشگويي است، بوجود آورد، چه واكنشي نشان مي دهيد؟
اگر بگويم خاورميانه ،مركز و ثقل انقلابات و جنبش هاي ديرپا و زود پا بوده، اغراق نكرده ام. ولي زمان و كيفتش و چگونه بودنش ،مي تواند منشاء بسياري از تحليل ها و هدف گذاري ها درآينده باشد. جنبش هايي كه در خاورميانه در دهة اخير بوقوع پيوسته ،غالبا عليه حكومت هاي توتاليتر و استبدادي صورت گرفته است. پيوند استبداد، خاورميانه و آخرالزمان مي تواند منشاء بسياري از تحليل ها باشد.
كتاب هايي كه درباره آخرالزمان نوشته شده بيشمار است. برنامه هاي تلويزيوني همانند موعود و تحليل هايي كه در اينگونه برنامه ها مي شود، براحتي مي تواند از پيوند تحولات واقعي و نيزتحولات پيشگويي شده در آخرالزمان پرده بردارد.
با گذشت زمان و تحولاتي كه در چندين كشور اسلامي – عربي رخ داده است، مي توانيم جاي پاي تحليل هاي آخرالزماني،(كه اغلب با ادبياتي مبهم و كلي بيان مي شود) را جستجو كرد.
تحليلگراني كه هيچ علم سياستي در هيچ دانشگاه علوم سياسي نخوانده اند، با قاطعيت از علائمي سخن مي گويند كه ازجنس پيشگويي است. بايد ديد چگونه "ناظران كبير"[1] در رستاخيز خاورميانه، يكي پس از ديگري، جاي خود را به انسان هايي مي دهند كه زمينه ساز و تداعي كننده بخش هايي از كتاب مغفول مانده و مبهم آخرالزمان هستند.
- [1] " ناظركبير" برابر نهاده اي است براي big brother ،كه معناي تحت اللفظي آن " برادربزرگ" است اما در اينجا بواسطه تعدد نظامات استبدادي در خاورميانه، از ناظران استفاده كردم. اين واژه، وام گرفته شده از كتاب" 1984 " جورج اورول است كه در اين رمان به آدمي اطلاق مي شود، كه در راس حكومتي توتاليتر قرارگرفته ومراقب كردار و گفتار و انديشة آدم هاي زير سلطة خويش است.